مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـوی بهـشت میوزد از بین مـوی تو شهر مدینه پُر شده از عطر و بوی تو دیـوانـۀ تو هـرکـه شده سـر به راه شد مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو تـو اولـیـن امــام شـبــیـه پــیــمـبــری عین پیمبر است همۀ خلق و خُوی تو در کوچه مینشینی و مردم بیاختیار جـلب تو میشوند و میآیـند سـوی تو مهـمـانی خـدا، به خـدا جـای ما نـبود مهـمـان شـدیـم ما هـمـه با آبـروی تـو گـفــتـیـم بـا تـو آمــدهایـم و پــنــاه داد مـا را خــدا بـخـاطـر تـو بـود راه داد ما درد میدهـیم و دوا میدهـی به ما بیـمار میشـویم و شـفـا میدهی به ما بیـمـار مـیشـویم و گـلایـه نـمیکـنـیم خیر است هرچه درد و بلا میدهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آبـاد میکـنی و صفـا مـیدهـی بـه مـا فهـمیدم از سه مرتـبه انفـاق زنـدگـیت هرچه به تو رسد همه را میدهی به ما لـقـمه نخـوردهایم ز دستـان هـیچـکس ای سفره دارِ شهر، غذا میدهی به ما؟ در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است پیش خودت همیشه تو جا میدهی به ما در بـاز کن که باز فـقـیـر آمـده کـریم ایـنـبـار هـم یـتـیـم و اسیـر آمده کـریم |